پردیس علم

حوزه تمدن ساز و طلبه آرمانی ذیل نگاه استاد شهید مطهری (ره)

پردیس علم

حوزه تمدن ساز و طلبه آرمانی ذیل نگاه استاد شهید مطهری (ره)

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۰ آذر ۹۷، ۱۲:۰۵ - نگار جهانشاهی
    عالی

سه شنبه, ۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۰۴ ق.ظ

۰

نتیجه تصویری برای علم زدگی

نگاه مثبت شهید مطهری به علم زدگی دوران جدید (سیانتیسم)

 

اگر چه که شهید مطهری تیغ انتقاد را بر روی علم زدگان میکشد و آنها را به نقد میکشاند 

(مانند نقدی که بر مهندس بازرگان در مقدمه جلد 5 اصول فلسفه و روش رئالیسم دارد) ولی در بعضی جاها از این روش استفاده کرده اند، مثلا در بحث اعجاز قرآن از آن بهره گرفته اند:

 

بیان جدید مؤلف‏

حالا من مى‏خواهم این موضوع را با یک بیان شاید تازه‏اى بحث کنم و آن اینکه: مسأله اعجاز قرآن را از دو جنبه باید بحث کرد، یکى جنبه زیبایى و هنرى و دیگر جنبه علمى و فکرى. جنبه زیبایى و هنرى مربوط به لفظ قرآن یعنى همین عبارات قرآن است، نه لفظ منفک از معنا، لفظ بى‏معنى که زیبا هم نمى‏تواند باشد، بلکه لفظ از آن حیث که محتوى یک معناست ولى زیبایى مال لفظ است. این همان چیزى است که علماى ادب از آن تعبیر مى‏کنند به «فصاحت و بلاغت» و بعد هم فصاحت را تعریف مى‏کنند، بلاغت را تعریف مى‏کنند با اقرار و اعتراف به اینکه فصاحت و بلاغت چون از مقوله زیبایى است قابل تعریف صحیح و دقیق نیست، مثل همه زیباییهاى دیگر.

مى‏گویند زیبایى ممّا یُدرَک و لا یوصَف است، از چیزهایى است که انسان آن را درک مى‏کند اما نمى‏تواند تعریف کند؛ ولى در حدود زیادى مى‏شود آن را معرفى کرد و شناساند. آن تعریفى که مى‏گویند [زیبایى را نمى‏توان تعریف کرد] تعریف خیلى دقیق است، مثل اینکه یک امر ریاضى را شما تعریف مى‏کنید، آن جور نمى‏شود تعریف کرد ولى نشانه‏ها مى‏شود برایش ذکر کرد.

اعجاز قرآن از جنبه علمى و فکرى‏

و اما جنبه علمى و فکرى؛ آن مربوط به محتویات قرآن است، ربطى به لفظ و ظاهر قرآن ندارد.

مثلا قرآن درباره توحید و خدا بحث کرده، مسائلى که مربوط به خدا و ماوراء طبیعت است در قرآن آمده است. این بسیار قابل تجزیه و تحلیل است که ما آن محتویات قرآن در باب توحید را در نظر بگیریم بعد آن را مقایسه کنیم نه تنها با آنچه در توحید در آن روز جزیرةالعرب بوده است، بلکه همچنین با آنچه که در مسأله توحید در همه جهان آن روز بوده است بلا استثناء، حتى جهان یونان و روم که در آن وقت از همه جهانهاى دیگر در این مسائل بیشتر بحث کرده بودند؛ و نه تنها در آن زمان، زمانهاى بعد را هم در نظر بگیریم تا آنجا که دیگران هر چه استفاده کرده‏اند، از قرآن‏

______________________________
(1). [مرحوم استاد محمد تقى شریعتى‏]

مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏4، ص: 466

کرده‏اند یا لااقل از قرآن هم زیاد استفاده کرده‏اند. حالا اگر ما در همین مسأله رسیدیم به این مطلب که بیان قرآنى بیانى است مافوق عصر و زمان خودش (نه تنها مافوق محیط خودش، بلکه مافوق عصر و زمان خودش) و حتى خیلى مقدّم بر ازمنه بعد الى یومِنا هذا، آنگاه با توجه به اینکه کسى که این سخنان را گفته یک مرد عرب امّى بوده است، این خودش اعجاز است.

از مسأله توحید اگر بگذریم و وارد مسائل دیگر بشویم، مسائلى که ما خودمان مى‏توانیم در اطراف آنها تجزیه و تحلیلى بکنیم، مثلا اخلاق و تربیت در قرآن و به طور کلى هدایت و راهنمایى بشر، باز این هم عین همان مطلب است؛ اگر این را در یک سطحى ببینیم که هیچ امکان ندارد که مردمى که در آن عصر و زمان بوده‏اند به فکر شخصى و فردى به این گونه معانى و مفاهیم برسند و حتى بعد مقایسه کنیم ببینیم مردمى هم که بعد از او آمده‏اند هر گز به پاى او نرسیده‏اند، [این خودش اعجاز است.]

مرحله دیگر، مقررات و قوانین است، چون قرآن در عین حال واضع یک سلسله مقررات و قوانین است چه در باب عبادات و چه در باب مسائل اجتماعى که اصطلاحا در فقه آنها را «معاملات» مى‏گویند؛ در باب حقوق اجتماعى، در باب حقوق خانوادگى. مثلا همین مسأله حقوق زن، چون من خودم در این مسأله به نسبت بیش از سایر مسائل مطالعه دارم، پس از مطالعه کردن در همین موضوع وقتى که بَینى و بین اللَّه قرآن را مطالعه کردم و دقیقا- تا حدودى که برایم مقدور بود- در همین زمینه حقوق زن رسیدگى کردم دیدم سطح قرآن خیلى سطح عالى عجیبى است.

وقتى من همان را مقایسه کردم با روایاتى که در این زمینه آمده است- چون روایت بالاخره دست بشر [به آن‏] رسیده؛ قرآن متواتر است یعنى کلام خداست که عین همان کلام به ما رسیده، انگار واسطه‏اى نخورده است، ولى روایات را راویان نقل کرده‏اند، احتمال اینکه یک کلمه زیادتر یا کمتر و یا همه آن را به کلى جعل کرده باشند هست- دیدم منطق روایات اسلامى در باب حقوق زن هرگز به سطح قرآن نمى‏رسد. وقتى که به فقه اسلامى مراجعه کردم دیدم چون سلیقه‏هاى شخصى فقها هم که متأثر از محیط و زندگى‏شان بوده خواه ناخواه در آراءشان تأثیر داشته، یک درجه پایین‏تر از اخبار و روایات است. بعد وارد عرف مسلمین که شدیم دیدیم حتى یک درجه هم از فقه اسلامى پایین‏تر است. آنگاه انسان فکر مى‏کند که یک مرد امّى درس ناخوانده چقدر مى‏تواند به طور عادى روشن و روشنفکر باشد که حتى دانشمندانى که سالها در مدارس تحصیل مى‏کنند این طور نتوانند مطالب را روشن ببینند و درک کنند.

از اینها که بگذریم، یک سلسله مسائل دیگر پیش مى‏آید که در آنها باید از متخصصین دیگر استمداد کرد و آنها در این زمینه‏ها بحثهایى کرده‏اند. البته مى‏دانید که قرآن این جور مسائل را به مناسبت مسائل دیگر مى‏آورد؛ مسائلى که قرآن در باب طبیعت و به اصطلاح در «طبیعیات» آورده‏

مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏4، ص: 467

است، مثلا درباره باد بحث کرده، درباره باران بحث کرده، درباره زمین بحث کرده، درباره آسمان بحث کرده، درباره حیوانات بحث کرده است. البته در این قسمت، مفسرین قدیم کم و بیش بحث کرده بودند ولى علماى جدید از وقتى که علوم طبیعى پیشرفت خوب و نمایانى کرده است بیشتر در این مسائل قرآن دقت کرده‏اند. تفسیر طنطاوى‏ بیشتر کوششش این است که طبیعیات قرآن را با توجه به طبیعیات جدید روشن کند و ثابت نماید که آنچه که قرآن در این زمینه‏ها گفته است با آنچه که علم تدریجا کشف مى‏کند منطبق است یا لااقل منطبق‏تر است. لااقل همان منطبق‏تر بودنش هم خودش دلیل است بر این مطلب.

این که عرض مى‏کنم «منطبق‏تر بودنش» براى این است که بعضى مسائل در حد فرضیه است.

مثلا (در پرانتز عرض مى‏کنم) ما در نهج‏البلاغه‏ راجع به خلقت زمین و آسمان یک سلسله مسائل مى‏بینیم که ممکن است همه آنها را نتوانیم با فرضیاتى که علوم جدید آورده است صد در صد منطبق کنیم اما قدر مسلّم هست که یک منطقى است غیر از منطقى که در آن عصر و زمان به کلى وجود داشته و تازه آنچه هم که امروز مى‏گویند همه فرضیات است، شاید در آینده اینها را بهتر کشف کنند و انطباقش را بهتر درک نمایند. مثلا [مى‏گوید] قبل از اینکه این زمین و آسمان آفریده شود تمام این زمین و آسمانها به شکل دود بوده است که در قرآن هم هست: «ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ» «1» اینها دود بودند، خداوند به زمین و به آسمان گفت بیایید (یعنى فرمانى به آنها داد که یک جریانى پیش بیاید) آنها هم گفتند مطیع هستیم آمدیم. این با معلومات بشر آن روز منطبق نیست. در نهج‏البلاغه‏ اینها خیلى مفصلتر آمده که چه تبدیل به آب شد، آب تبدیل به بخار شد، چه تبدیل به کف شد و بعد چنین و چنان شد. و لهذا علماى قدیم با معلوماتى که داشتند به اینجاها که مى‏رسیدند جز اینکه توقف کنند و بگویند که اینها از متشابهات است، ما نمى‏فهمیم و نمى‏دانیم، چیز دیگر نمى‏گفتند، چون علم قدیم مى‏گفت که از همین حدود زمین و جوّ زمین که خارج بشویم موجودات بعدى- که اسمش افلاک و آسمانها بود- موجودات تک عنصرى هستند و عنصرشان هم غیر از عناصر این زمین است و هیچ تغییر و تبدیلى هم در آنها نیست و همیشه بوده‏اند و همیشه خواهند بود. دیگر این تغییرات و تبدلات در منطق علمى قدیم راه نداشت.

به هر حال، یک سلسله مسائل دیگر در زمینه طبیعیات است که باز علمایى که اهل فن بوده‏اند- و طنطاوى بالخصوص- در این زمینه‏ها مطالعاتى کرده‏اند. ممکن است خیلى از حرفهایى که او گفته صد در صد قابل قبول نباشد ولى مى‏گویند- من خودم در تفسیر طنطاوى‏ کمتر مطالعه‏

______________________________
(1). فصّلت/ 11.

مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏4، ص: 468

دارم، همین آقاى شریعتى نقل مى‏کنند- که او در حدود هفتصد و پنجاه مورد در این زمینه نقل کرده است. همین کتاب‏ باد و باران‏ آقاى مهندس بازرگان، من یک دور مطالعه کردم، به نظرم خیلى فوق‏العاده آمد یعنى خودش کشف یکى از اعجازهاى قرآن در مسائل طبیعى است. قهرا باید همین طور باشد که اعجازهاى علمى قرآن باید نو به نو کشف شود، که در این زمینه هم باز ما در کلمات پیغمبر اکرم و ائمه داریم که قرآن چون مخصوص به یک زمان معین نیست در همه زمانها تازه است و قرآن استعداد کشف جدید دارد.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی