پردیس علم

حوزه تمدن ساز و طلبه آرمانی ذیل نگاه استاد شهید مطهری (ره)

پردیس علم

حوزه تمدن ساز و طلبه آرمانی ذیل نگاه استاد شهید مطهری (ره)

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۰ آذر ۹۷، ۱۲:۰۵ - نگار جهانشاهی
    عالی

شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۸:۱۴ ق.ظ

۲

نظر قرآن درباره اثر تزکیه در شناخت حقیقی

شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۸:۱۴ ق.ظ

نتیجه تصویری برای قرآن و شهید مطهری


   نظر قرآن درباره اثر تزکیه در شناخت حقیقی   


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

شهید مطهری: «اگر مى‏خواهى شناخت داشته باشى، شرط شناخت صحیح آدم بودن است. آدم باش«قد افلح من زکّیها و قد خاب من دسّیها»»

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


شهید مطهری در کتاب مسئله شناخت، بعد از نقد نظر مولوی که پای استدلالیان چوبین بود و نیز نقد امثال ابوعلی سینا که سخنان شهودی و قلبی عرفاء را به تمسخر میگیرد، را نیز مقبول نمی دانند و می فرمایند که سخن قرآن جمع بین هر دو است:


«قرآن چه مى‏گوید؟ قرآن نه این را مى‏گوید و نه آن را. قرآن نمى‏گوید فقط حس و عقل، دل هیچ؛ و همچنین نمى‏گوید که همه‏اش دل، و عقل هیچ؛ چون قلمروهاى اینها را از یکدیگر جدا مى‏داند. قلمروها و موضوعات فرق مى‏کند. براى اینکه خودت را بشناسى، مى‏گوید تزکیه نفس کن. هیچ روان‏شناس و روانکاوى نمى‏تواند به اعماق ضمیر انسان آن مقدار [آشنا شود] که تزکیه و تصفیه نفس، انسان را به خودش آشنا مى‏کند. با تزکیه و تصفیه نفس، یک سلسله حکمتهاى الهى، راه را و سلوک را به انسان نشان مى‏دهد و غبارها را از جلوى چشم انسان بر مى‏گیرد:

         حقیقت، سرایى است آراسته             هوى و هوس گرد برخاسته‏

             نبینى که هر جا که برخاست گرد             نبیند نظر گرچه بیناست مرد

 قرآن نمى‏گوید اگر مى‏خواهى طب یاد بگیرى تزکیه نفس کن طب در دلت نقش مى‏بندد. این، حرف مفت است. درس طب را باید خواند، باید رفت روى بیماریها مطالعه کرد، روى داروها مطالعه کرد، باید آزمایش کرد. اگر ریاضیات مى‏خواهى یاد بگیرى باید درسش را بخوانى؛ طبیعت را مى‏خواهى بشناسى، همین طور: «قل انظروا ماذا فى السّموات و الارض «1»* انّ فى خلق السّموات و الارض و اختلاف اللّیل و النّهار لایات لاولى الالباب (اولى الالباب، در اینجا یعنى صاحبان فکرها) الّذین یذکرون اللّه قیاما و قعودا و على جنوبهم و یتفکّرون فى خلق السّموات و الارض ربّنا ما خلقت هذا باطلا «2».

قلمروى هر کدام از دیگرى جداست. حسابها را با هم مخلوط نکنید، نه تو منکر او باش و نه او منکر تو باشد، قلمروى حس و عقل محدود است، قلمروى دل هم محدود است، این یک حساب دارد و آن حساب دیگرى. همین قرآنى که اینجا مى‏گوید: «و اللّه اخرجکم من بطون امّهاتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السّمع و الابصار و الافئدة لعلّکم تشکرون» «3» و اینچنین با خشونت یک فیلسوف دعوت به شناخت از راه حس و عقل مى‏کند، در جاى دیگر با لطافت بیان یک عارف- و بیشتر- مى‏فرماید: «و الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا و انّ اللّه لمع المحسنین» «4» آنان که در راه ما مجاهده کنند، خود را پاک کنند،خلوص نیّت داشته باشند، اخلاص بورزند، از یک راههاى غیبى هدایتشان مى‏کنیم، نور به آنها مى‏دهیم، حکمت به آنها مى‏دهیم تا حقایق زندگى را خوب درک کنند و بفهمند، تا فکرشان بازتر، عقلشان روشن‏تر و چشمشان بازتر شود؛ و نیز مى‏فرماید: «و الشّمس و ضحیها، و القمر اذا تلیها، و النّهار اذا جلّیها، و اللّیل اذا یغشیها، و السّماء و ما بنیها، و الارض و ما طحیها، و نفس و ما سوّیها، فالهمها فجورها و تقویها، قد افلح من زکّیها و قد خاب من دسّیها» «1» اول طبیعت را ذکر مى‏کند: سوگند به تابش صبحگاه خورشید، سوگند به ماه چون پیروى آفتاب کند، سوگند به روز چون خورشید را جلا دهد، سوگند به شب آنگاه که جهان را فرا مى‏گیرد، سوگند به آسمان و آنکه آن را بنا کرد، سوگند به زمین و آنکه آن را گسترد، سوگند به نفس و جان انسان، سوگند به اعتدال روح انسان (چه زیبا مى‏گوید قرآن! به خدا انسان اشکش جارى مى‏شود از زیبایى و لطف این آیات)، قسم به جان انسان، قسم به اعتدال جان انسان، به این اعتدال خلقت، که فجور و تقواى [نفس را به او الهام کرد «2»]. بعد مى‏گوید: «قد افلح من زکّیها» رستگار شد آنکه نفس خودش را پاک کرد. اى آقاى عالم! اى آقاى فیلسوف! ضعفهاى خودت را باید برطرف کنى. اینکه من در لابراتوار هستم کافى نیست، باید آدم بود. 


اگر مى‏خواهى شناخت داشته باشى، شرط شناخت صحیح داشتن آدم بودن است. آدم باش، برو در لابراتوار؛ آدم باش برو سر کلاس؛ آدم باش و فکر کن؛ آدم باش و تدریس کن؛ آدم باش و سر کلاس استاد بنشین. «قد افلح من زکّیها و قد خاب من دسّیها» 


رستگار شد آن کسى که جان عزیزش را (که من به آن قسم خوردم) تزکیه کرد؛ بدبخت و بیچاره شد کسى که در او تدسیس کرد. «دسّیها» «3» از ماده «دسّ» است؛ دسّ یعنى تحریف کردن، قلم بردن، [مثل اینکه کسى‏] در متن اصلى و صحیح یک مؤلف، غلط وارد کند، یا در یک سند تنظیم شده قلم ببرد، یا اینکه کسى یک کتاب بنویسد و دیگرى مطلبى بر آن بیفزاید یا چیزى را از آن حذف کند و مسائلى را بگوید که روح مؤلّف به کلى از آن بى‏خبر باشد؛ مثل کتابهاى شعرى ما؛ معلوم نیست که حافظ بیچاره شعرهاى اولى که گفته چه بوده است. هر کسى که خواسته شعرى بگوید دیده که اگر به نام خودش باشد احدى گوش نمى‏کند، برداشته یک «حافظا» آخرش گذاشته و در [دیوان‏] حافظ خودش نوشته است. با چه زحمتى باید به دست آورد که حافظ اصلى کیست و الحاقیها کدام است. خیّام در همه عمرش شاعر نبوده، یعنى حرفه‏اش شعر نبوده ولى ذوق شعرى خیلى عالى و بالایى داشته است؛ مرد حکیمى است، مرد ریاضى‏دانى است، مرد موحّدى است و اهل توحید است؛ به یک واسطه شاگرد بوعلى است و همیشه از خود و بوعلى به عنوان «من و معلّمم» یاد مى‏کند. این همه شعرهاى پوچ از خیام نقل مى‏کنند [در حالى که‏] او در ردّ این مسائل- همینها که راجع به فلسفه خلقت، تکلیف و فلسفه حرمت و غیره در شعرهایش هست- رساله دارد که شورویها و مصریها چاپ کرده‏اند. مى‏گویند در همه عمرش فقط شانزده رباعى گفته است. مرد با ذوقى بوده و گاهى شعر مى‏گفته (مثل بوعلى که گاهى شعر مى‏گفته). شاعر هم وقتى ذوق شعرى‏اش گل مى‏کند یا سربه‏سر این مى‏گذارد یا سربه‏سر آن. بالأخره شعر است؛ زبان شعر غیر از زبان حکمت است، غیر از زبان علم است. حال ببینید در این رباعیّات که به نام خیام است چه حرفها که وجود ندارد. این را مى‏گویند «دسّ»، مى‏گویند «تحریف». قرآن چه زیبا تعریف کرده است! مى‏گوید: اى انسان! تو یک کتابى، در این کتاب حرف غلط ننویس، یعنى درست بنویس، هر جا که شناخت تو صحیح است [بنویس‏]، هر حرف غلطى بر لوح نفس خودت ثبت کنى به این کتاب خیانت کرده‏اى، هرچه لغو و چرند و مزخرف یاد بگیرى که نه به درد دنیایت مى‏خورد و نه به درد آخرتت [به این کتاب خیانت کرده‏اى‏] و قد خاب من دسّیها. قرآن مى‏گوید حیف این جان تو نیست که شعرهاى فروغ فرخزاد را در فکر خودت راه بدهى؟ قد افلح من زکّیها و قد خاب من دسّیها هر دروغى که در ذهنت بیاید و هر خلافى که فکرش را بکنى، به این کتاب خیانت کرده‏اى. اى انسان! خیانت نکن، به جان خودت سوگند، به اعتدال روح خودت سوگند که رستگارى تو در پاک نگهداشتن این جان، و بدبختى تو در آلوده کردن آن است.


--------------------------------------------------------------------------

(1). یونس/ 101.

 (2). آل عمران/ 190 و 191.

 (3). نحل/ 78.

 (4). عنکبوت/ 69.

 (1). شمس/ 1- 10.

 (2). فجور یعنى انفجار، تقوا یعنى پاکى. قرآن گناه را نوعى انفجار مى‏بیند لذا «فجور» مى‏گوید. تعبیر کردن به «فجور» در مورد گناه خیلى معنى خاص دارد. تعبیراتى که قرآن راجع به ثواب و گناه دارد خیلى مهم است؛ گاهى گناه را «فجور» مى‏نامد، گاهى «اثم» مى‏نامد و گاهى «وزر» (بار سنگین). به قدرى نکات لطیف و دقیق روان‏شناسى [در این تعبیرات‏] هست که اصلا سابقه ندارد.

 (3). اگرچه «دسّیها» با «ى» است، اهل ادب مى‏گویند مثل باب امللت و املیت است، یعنى دسّسها است که عرب تخفیف مى‏دهد و دسّیها مى‏گوید.

 

مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏13، ص: 367-369.

نظرات  (۲)

۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۷:۵۳ خرید حلقه نامزدی
عالیه وبلاگتون
پاسخ:
متشکرم

مشارکت شما نیز عالیست
خیلی عتلی بود
پاسخ:
متشکرم از لطف شما 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی