پردیس علم

حوزه تمدن ساز و طلبه آرمانی ذیل نگاه استاد شهید مطهری (ره)

پردیس علم

حوزه تمدن ساز و طلبه آرمانی ذیل نگاه استاد شهید مطهری (ره)

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۰ آذر ۹۷، ۱۲:۰۵ - نگار جهانشاهی
    عالی

چهارشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۳۶ ق.ظ

۰

زندگینامه استاد شهید مطهری

چهارشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۳۶ ق.ظ

نتیجه تصویری برای شهید مطهری

زندگینامهء آیت الله شهید مرتضی مطهری

استاد شهید مرتضی مطهری در روز 12 بهمن ماه 1298 هجری شمسی در قریهء فریمان در خانواده ای از اهل علم و تقوا دیده به جهان گشود.در سنین کودکی به مکتبخانه رفت و به فراگیری قرآن و دیگر تعلیمات ابتدائی پرداخت. در سیزده سالگی(1311 هجری شمسی)به حوزهء علمیهء مشهد عزیمت نموده و تحصیل مقدمات علوم دینی را آغاز می کند و به فراگیری صرف و نحو عربی، منطق،فقه و اصول می پردازد و بیشتر هدف او این بود که این علوم بتوانند او را آمادهء بررسی سخن فیلسوفان بزرگ نمایند.
خود آن متفکر شهید در این باره می گوید:
«تا آنجا که من از تحولات روحی خودم به یاد دارم از سیزده سالگی این دغدغه در من پیدا شد و حساسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کرده بودم.-پرسشها البته متناسب با سطح فکری آن دوره-یکی پس از دیگری بر اندیشه ام هجوم می آورد.در سالهای اول مهاجرت به قم 
هنوز از مقدمات عربی فارغ نشده بودم،چنان در این اندیشه ها غرق بودم که شدیدا میل به «تنهایی»در من پدید آمده بود. وجود هم حجره را تحمل نمی کردم و حجرهء فوقانی عالی را به نیم حجره ای دخمه مانند تبدیل کردم که تنها با اندیشه های خودم بسر برم.در آن وقت نمی خواستم در ساعات فراغت از درس و مباحثه به موضوع دیگری بیندیشم و در واقع،اندیشه در هر موضوع دیگر را پیش از آنکه مشکلاتم در این مسائل حل گردد،بیهوده و اتلاف وقت می شمردم. مقدمات عربی و یا فقهی و اصولی و منطقی را از آن جهت می آموختم که تدریجا آمادهء بررسی اندیشهء فیلسوفان بزرگ در این مسأله بشوم.به یاد دارم که از همان آغاز طلبگی که در مشهد مقدمات عربی می خواندم،فیلسوفان و عارفان و متکلمان-هرچند با اندیشه هایشان آشنا نبودم-از سایر علما و دانشمندان و از مخترعان و مکتشفان در نظرم عظیمتر و فخیمتر می نمود.تنها به این دلیل که آنها را قهرمانان صحنهء این اندیشه می دانستم.دقیقا به یاد دارم که در آن سنین که میان 13 تا 15 سالگی بودم،در میان آنهمه علما و فضلا و مدرسین حوزهء علمیهء مشهد،فردی که بیش از همه در نظرم بزرگ جلوه می نمود و دوست داشتم به چهره اش بنگرم و در مجلسش بنشینم و حرکاتش را زیر نظر بگیرم و آرزو می کردم که روزی به پای درسش بنشینم،مرحوم«آقا میرزا مهدی شهیدی رضوی»مدرس فلسفهء الهی در آن حوزه بود.آن آرزو محقق نشد زیرا آن مرحوم در همان سال ها(1355 هجری قمری)درگذشت.»

بالاخره استاد مطهری پس از حدود چهار سال تحصیل در حوزهء علمیهء مشهد در سال 1315 شمسی عازم حوزهء علمیهء قم می گردد.در طی پانزده سال اقامت در حوزهء علمیهء قم و کسب فیض از محضر اساتید بزرگ،بر اندوخته های علمی و معنوی خود افزود و تحصیلات خود را در علوم و فنون مختلف اسلامی ارتقاء می بخشد.از عوامل مهم تکوین شخصیت استاد مطهری باید برخورداری او از اساتید مبرز و عالی مقام همچون آیة الله بروجردی را برشمرد.استاد شهید در مقاله ای تحت عنوان«مزایا و خدمات آیة الله بروجردی»می گویند:
«این بنده در مدت هشت سال آخر اقامتم در قم که مصادف بود با سال های اول ورود معظم له به آن شهر،از درس های ایشان بهره مند می شدم و چون به روش فقاهت ایشان ایمان دارم معتقدم که باید تعقیب و تکمیل شود».
استاد مطهری دوازده سال تلمذ نزد امام خمینی را-که رابطه ایشان با امام از حد رابطهء شاگرد و استاد فراتر بود و امام خمینی به حجرهء استاد مطهری رفت و آمد داشتند-در تکوین شخصیت خود بسیار مؤثر دانسته است.استاد شهید در این باره چنین می گوید:
«پس از مهاجرتم به قم گمشدهء خود را در شخصیتی دیگر بافتم.همواره

صفحه 5/2


مرحوم اقا میرزا مهدی شهیدی رضوانی را بعلاوهء برخی مزایای دیگر در این شخصیت می دیدم.فکر می کردم که روح تشنه ام از سرچشمهء زلال این شخصیت سیراب خواهد شد،اگرچه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از «مقدمات»فارغ نشده بودم و شایستگی ورود در معقولات را نداشتم،اما درس اخلاقی که وسیلهء شخصیت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست می کرد.بدون هیچ اغراق و مبالغه ای این درس مرا آنچنان به وجد می آورد تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شدیدا تحت تأثیر آن می یافتم.بخش مهمی از شخصیت فکری و روحی من در آن درس و سپس در درس های دیگری که در طی دوازده سال از آن استاد الهی فراگرفتم-انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم.راستی که او«روح قدسی الهی»بود.»
تلمذ استاد مطهری نزد علامه طباطبائی نیز در تکوین شخصیت علمی و روحی ایشان تأثیر اساسی داشته است.گرچه مدت تحصیل رسمی استاد نزد علامه حدود سه سال بود ولی رابطه ایشان با مرحوم علامه تا زمان شهادت برقرار بود و استاد شهید تا پایان عمر از مرحوم علامه بهره می برد.استاد خود در این باره می فرمود:«در سال 29 در محضر درس حضرت استاد،علامه کبیر آقای طباطبایی-روحی فداه-که چند سالی بود به قم آمده بودند و چندان شناخته شده نبودند،شرکت کردم و فلسفه بوعلی را از معظم له آموختم و در یک حوزه درس خصوصی که ایشان برای بررسی فلسفه مادی تشکیل داده بودند نیز حضور یافتم.کتاب اصول فلسفه روش رئالیسم-که در بیست ساله اخیر نقش تعیین کننده ای در ارائه بی پایگی فلسفه مادی برای ایرانیان داشته است- در آن مجمع پربرکت پایه گذاری شد.»
یکی از نکته های حساس این دوران که در تکوین شخصیت روحی استاد مطهری تأثیر بسزائی داشته است آشنائی با عالم ربانی حاج میرزا علی آقا شیرازی-قدس سره-بوده است که در سال 1320 در اصفهان رخ می دهد.
استاد مطهری اساتید دیگری نیز داشته اند از آن جمله مرحوم آیة الله سید محمد محقق داماد و مرحوم آیة الله حجت کوه کمری تبریزی.نکته قابل توجه در دوره تحصیل استاد مطهری در حوزه علمیه قم این است که ایشان در عین جدیت در امر تحصیل و پشتکار زیاد در فراگیری معارف اسلامی در مسائل اجتماعی و سیاسی نیز وارد و موثر بود.و از جمله فدائیان اسلام مرتبط بوده اند.در سال 1331 هجری شمسی استاد مطهری به تهران مهاجرت نموده،فصل پرفراز و نشیب دیگری از زندگی خود را آغاز می نماید.فعالیت علمی استاد مطهری از همین سال آغاز می گردد.ابتدا به تدریس در مدرسه سپهسالار-که امروز به نام خود ایشان است-و مدرسه مروی می پردازند و تدریس استاد در مدرسه مروی تا سه سال قبل از شهادت ادامه داشته است.
استاد شهید از سال 1334 فعالیت علمی خود را در دانشکده الهیات و معارف اسلامی شروع نمود و کار تعلیم و تدریس را در آنجا-علیرغم مشکلاتی که از ناحیهء رژیم شاه برای ایشان به وجود می آمد-به مدت بیست و دو سال ادامه می دهد.کتاب«داستان راستان»محصولی از تلاشهای استاد در این سال هاست.این کتاب در سال 1339 از چاپ خارج شد و در سال 1344 از سوی کمیسیون ملی یونسکو در ایران برنده جایزه یونسکو گردید.باری،در این سالها همکاری استاد با مجامع اسلامی و کانون های مذهبی از طریق ایراد سخنرانی و غیره برقرار بوده است.از جملهء این مجامع و کانون ها می توان از انجمن اسلامی مهندسین،انجمن اسلامی پزشکان و انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران نام برد که هرسه تازه تأسیس بوده اند و استاد شهید در تأسیس برخی از آنها نقش داشته اند و البتّه ایشان با تودهء مردم نیز از طریق مساجد و منابر مرتبط بوده اند.از جمله در سال های 1339 تا 1341 به همّت استاد شهید و مرحوم حجّة الاسلام دکتر محمّد ابراهیم آیتی-رضوان الله علیه- محفلی ماهانه در تهران با شرکت چند صد نفر از طبقات مختلف تشکیل می شد که این محفل به نام انجمن ماهانهء دینی معروف شد و دو سال و نیم ادامه یافت و در آن سی سخنرانی به وسیلهء عالمان اسلامی ایراد شد و بعدها به صورت سه جلد کتاب به نام گفتار ماه در اختیار عموم قرار گرفت.به موجب ارتباط نزدیک استاد شهید مطهری با اقشار و طبقات مختلف جامعه،در جریان قیام پانزده خرداد سال 42،ایشان در هدایت قیام مردم تهران مرتبط کردن آن با رهبری حضرت امام خمینی -رحمة الله علیه-نقش اساسی داشته اند و خود در شب پانزده خرداد سخنرانی مهیّجی علیه شخص شاه ایراد می کنند که در همان شب دستگیر و به زندان موقّت شهربانی انتقال می یابند و به همراه عدهّ ای از روحانیّو مبارز تهران و شهرستانها زندانی می شوند و پس از چهل و سه روز به دنبال فشاری که از ناحیهء علماء و مردم بر رژیم شاه وارد می شود به همراه سایر روحانیّون آزاد می کردند. بعد از قضایای پانزده خرداد و آزادی امام خمینی و استاد مطهّری و سایر علما هیأت های مؤتلفّهء اسلامی که هستهء آن همین هیأت های مذهبی بودند و از نیروهای تابع ولی فقیه تشکیل شده بود،برای یاری نهضت امام خمینی ظهور کرد.این گروهها از امام درخواست چند نماینده کردند که تحت هدایت آنها در فکر و عمل باشند. استاد مطهری که از قبل با این هیأت ها مرتبط بودند،به عنوان یکی از آن نمایندگان از سوی حضرت امام معرّفی شدند.تأکید استاد بر این بود که این هیأت ها از نظر فکری و آشنائی با معارف اسلامی ساخته شوند و به همین جهت درسهائی را برای آنها دایر نمودند که از آن جمله است بحث دربارهء سرنوشت و قضا و قدر که بعدا به صورت کتاب«انسان و سرنوشت»منتشر شد.این بحث در واقع حلقه ای از حلقات«بحثهایی از علل انحطاط مسلمین»بوده است که استاد آن را لازمهء اصلاحات در جامعه اسلامی دانسته اند.در سال 1343 هجری شمسی حسنعلی منصور،نخست وزیر وقت که بسیار به روحانیّت هتّاکی می کرد توسّط محمّد بخارایی از اعضای این هیأتها کشته می شود.به دنبال دستگیری وی،گروه اقدام کننده لو می رود و ساواک پی به تشکیلات و گروه رهبری کنندهء این هیأت های می برد و این جمعیّت رو به انقراض می گذارد. محمّد بخارایی از جوانان پرشوری بود که در درسهای استاد مطهّری شرکت داشت و حتّی در دادگاه نامی از ایشان می برد.دربارهء نقش استاد در این اقدام دوگونه سخن گفته اند.برخی برای ایشان نقش اساسی قائل اند و نجات ایشان را از زندان و حتی اعدام یک امر خارق العاده و مرهون اندک ارادت قاضی دادگاه به ایشان دانسته اند که مانع از ادامهء اظهارات محمّد بخارایی شد و برخی دیگر مانند آیة الله انواری ایشان را مخالف این گونه حرکات دانسته اند و البتّه این دو نظر قابل جمع اند،به این معنی که شاگردی محمّد بخارایی نزد استاد شهید، حاکی از نقش مؤثّر استاد در این قضیه است.پس از این دوران فصل جدیدی در زندگانی و مبارزات استاد مطهّری آغاز می شود،از طرفی قیام پانزده خرداد سرکوب شده و امام خمینی به خارج از کشور تبعد شده اند و جمعیّت مؤتلفهء اسلامی نیز منقرض شده است و از طرف دیگر رعبی از سرکوب آن قیام در دل مردم افتاده است.اینجاست که استاد مطهّری مردانه وارد این میدان می شود. سخنرانیهای خود را در مجامع اسلامی اعمّ از مساجد و انجمن های اسلامی مهندسین و پزشکان و دانشجویان افزایش می دهد.موضوعات این سخنرانیهای به گونه ای انتخاب شده است که هریک مشکلی از مشکلات فکری جامعه را حل می کند و گوشه ای از چهرهء زیبای اسلام را نمایان می سازد.این سخنرانیها بعد از نوار استخراج می شد و حک و اصلاحات و اضافاتی توسّط استاد انجام و به صورت کتاب منتشر می شد.در سال 1345 مقالاتی در مجلهء زن روز،آن زمان بر ضدّ حقوق زن در اسلام منتشر می شد که عواطف مردم متدیّن را جریحه دار و بسیاری از خوانندگان خود را به اسلام بدبین ساخته بود.استاد شهید مقالاتی در پاسخ به آن مقالات نگاشتند و در همان مجلّه در مقابل آن مقالات به چاپ رسید و البتّه انعکاس خوبی داشت و حتّی موجب افزایش تیراژ آن مجلّه گردید.جالب است که استاد علیرغم مخالف برخی افراد اصرار داشتند که این پاسخ ها باید در همین مجلّه چاپ شود تا به دست خوانندگان آن مقالات انتقادی برسد،بعدها آن مقالات به صورت کتاب«نظام حقوق زن در اسلام»درآمد.
موسسه حسینیه ارشاد توسط استاد مطهری و با همکاری مرحوم محمد همایون و مرحوم حجة الاسلام شاهچراغی و میناچی در سال 1346 بنیاد گذاشته شد.این موسسه پایگاه خوبی بود برای کار فرهنگی موردنظر استاد و آشنا کردن مردم بخصوص نسل جوان با اسلام راستین،و این پایگاه به پایگاههای دیگر استاد اضافه شد.در واقع استاد شهید حسینیه را به صورت یک محیط مناسب برای کار می خواستند و به آینده درخشان و نتایج شگفت آن که قطعا زمینه ظهور نهضت اسلامی می شد سخت دل بسته بودند ولی افسوس

صفحه 5/4


که این آرزوهای استاد براورده نشد و حسینیه ارشاد سرانجام در سال 1350 از سوی رژیم شاه تعطیل گردید.شاید بتوان ادعا کرد که دوران اداره حسینیه ارشاد،سخت ترین دوران زندگی استاد مطهری بوده است.باری هسته اصلی برخی از کتابهای استاد شهید مانند«عدل الهی»،«خدمات متقابل اسلام و ایران»،«جاذبه و دافعه علی علیه السلام»سخرانیهایی است که در حسینیه ارشاد ایراد شده است. همچنین بخش اعظم کتاب «حماسه حسینی»و کتاب «گفتارهای معنوی»متن سخنرانیهای استاد در این موسسه است.
کتاب«مساله حجاب» که تاثیر شگرفی در قبل و بعد از انقلاب اسلامی در جامعه ما داشته است،تفصیل و تدوین یافته سخنرانیهای استاد در انجمن اسلامی پزشکان در سال 48 است.کتابهای«علل گرایش به مادیگری»، «امدادهای غیبی»در زندگی بشر»و«سیری در نهج البلاغه» نیز که در اصل سخنرانیهایی بوده اند در مجامع مختلف و بعدا توسط استاد شهید تفصیل و تدوین یافته اند،در همین سالها منتشر شده اند.باری،در این سالها تلاش بی وقفه استاد مطهری صرف تدوین ایدئولوژی اسلامی به عنوان یک مکتب و یک دستگاه هماهنگ فکری و صرف آشکار کردن چهره واقعی اسلام و زدودن زنگارهای بدعت و خرافه ای می شد که در طول تاریخ بر چهره تابناک آن نشسته بود.در واقع استاد شهید به دنبال آن چیزی بود که در قیام پانزده خرداد کمبود آن احساس شد،یعنی یک ایدئولوژی مدون و یک مکتب جامع به زبان روز و پاسخگو به شبهات جدید که نهضت براساس آن به حرکت خود ادامه دهد و انقلابیون به انحراف کشیده نشوند و پس از پیروزی نیز دارای برنامه ای باشند.
استاد مطهری را باید از پیشتازان مبارزه با صهیونیسم در ایران دانست. نطقهای آتشین ایشان علیه صهیونیسم در در دعوت مسلمانان به یاری رساندن به ملت مظلوم فلسطین هنوز در گوش ها طنین انداز است.استاد چنان کینه صهیونیستها رابه دل داشتند که در هرموقع مناسب فریاد حق طلبانه خویش در این باب را سر می دادند.نطق تاریخی استاد علیه صهیونیسم در عاشورای سال 1390 قمری برابر با اسفند 1348 شمسی در حسینیه ارشاد که منجر به دستگیری ایشان شد فراموش نشدنی است.در سال 1350 حسینیه ارشاد توسط رژیم شاه تعطیل شدو علیرغم اینکه استاد مطهری قبلا از عضویت در هیات مدیره این موسسه استعفا کرده بودند،ساواک ایشان را دستگیر و چند روز زندانی نمود.بعد از تعطیلی حسینیه ارشاد،پایگاه استاد به«مسجد الجواد»منتقل شد و اداره این مسجد به عهده استاد شهید بود و ضمن اینکه امامت جماعت این مسجد را به عهده داشتند،جلسات تفسیر قرآن و غیر آن توسط ایشان برقرار بود.پس از چندی مسجد الجواد نیز از سوی رژیم شاه تعطیل شد و استاد سخنرانیهای خود را بیشتر در«مسجد جاوید»و«مسجد ارگ»برگزار می کردند.کتاب«انسان کامل»که بعد از شهادت استاد تنظیم و منتشر شد محصول سخنرانیهای ایشان در مسجد جاوید تهران است که در آن زمان جماعت و اداره آن به عهده شهید دکتر مفتح بود.سرانجام در سال 1354 استاد شهید ممنوع المنبر شدند.حجة الاسلام محمد واعظزاده خراسانی در بیان اصلاح طلبی و نواندیشی شهید مطهری چنین می گوید:
«اسلام سنتی همان بود که با اوضاع و احوال سیاسی مملکت قهرا و یا عمدا وفق داده شده بود.آن نوع اسلام که در محافل مذهبی،سالیان دراز تبلیغ می شد اسلام و تشیع که در گریه بر مصائب امامان و سرو سینه زدن و دعای ندبه و زیارت عاشورا و کارهائی از این قبیل می شد،سنتهائی که اگر با آگاهی و بینش و شناخت کافی توام باشد،هرگز مردم مومن،با جباران و ستمگران روزگار دمساز نخواهد بود،بلکه این آداب و رسوم مذهبی خود بهترین وسیله مبارزه با آنان و باعث ریشه کن ساختن ایشان می شود،چنان که شد.حال اگر کسی بخواهد به مردم آگهی بدهد و این سنتهای باارزش و اصیل مذهبی را با محتوا و مثمرثمر سازد،طبیعی است که با طرفداران چنین اسلام سنتی بخصوص آنان که از این راه زندگی می کنند برخورد و درگیری پیدا می کند زیرا آنان به آسانی باور نمی کنند که نظر اصلاحی وجود داشته باشد و شاید عوام الناس نتوانند تصور کنند که این قبیل منتقدان،حامی دین باشند.حال معلوم است که استاد مطهری و دوستانش که تصمیم گرفته اند از بطن مراسم عزاداری حسین علیه السلام،انقلاب اسلامی را بیرون بکشند،هدف چه تهمتهایی که قرار نمی گیرند بخصوص اگر در صف مقابل،افرادی حق به جانب و نقشه کش و خدای نکرده تحریک شده از طرف دستگاه هم که بیش از هرکسی از آن وضع سود می برد وجود داشته باشد.گو اینکه به نظر من اکثر آنها،حسن نیت داشتند اما با خوش باوری و ساده دلی و از روی حمیت و احساس وظیفهء اسلامی به جبهه گیری در قبال مبارزان انقلابی کشانده می شدند.باری استاد مطهری در این جبهه از مبارزه،با همهء خونسردی و بردباری که داشت صریحتر و گویاتر از جبههء سیاسی بود زیرا این یک مبارزهء ایدئولوژیکی و مکتبی بود که انقلاب رابنا می کرد این را خط اصلی و متن برنامهء اصلاحی خود می دانست که یکی از نتایج آن اصلاح سیاسی و اجتماعی است لهذا در این میدان،از تهمتها باک نداشت و با همان روش حکیمانهء خود مردانه ایستادگی می کرد که مبارزهء حق با چیزی شبیه حق بود،اما مسلم است که بسیار رنج می برد و از کسانی که او را می شناختند و سالها همکار و همنشین او بودند و به ناحق،حقش را ندیده گرفته و نقش او را در سازندگی نسل جدید اسلامی با شناخت اسلام راستین، به آب می دادند شکایت و گله می کرد و خوب می دانست که از کجا ضربه می خورد.او رژیم حاکم و صهیونیزم بین المللی را دشمنان قسم خوردهء تجدید فکر اسلامی و محرک اصلی آن اعمال ناروا می دانست که با چند واسطه، این طرز فکر نو اسلامی و حامیان و ناشران آن را می کوبیدند.درست به خاطر دارم در سالهای 47-48 آقای مطهری را در مشهد دیدم درحالی که بسیار افسرده به نظر می رسید و گرد مظلومیت«علی گونه»که در قبال سه جبههء«ناکثین»، «قاسطین»و«مارقین»قرار گرفته بود،بر چهره اش نشسته بود.در اثنای درد دل به من فرمود:«تو مواظب خود باش و افکار خود را همه جا بازگو نکن«گفتم من که محلی از اعراب ندارم و خارج از صف مبارزه هستم»،گفت:«خیر چنین نیست،صهیونیزم،از این نوع تفکر واهمه دارد ولو این که صاحب آن فکر عجالة در خط مبارزه نباشد.هرکس چنین است او را متهم می کنند که نتواند در اجتماعی سربلند کند.«پرسیدم:«مثلا راجع به شما چه می گویند؟»گفت: «متهم به سنی گری می کنند»این نکته را هم ناگفته نگذارم که درگیری با سنت گرایان خالی از محتوا در اسلام بسیار سابقه دارد.به نظر من اولین کس در این زمینه،وجود مقدس علی(علیه السلام)بود که درد دلها و سخنانش در این باب،جابجا در«نهج البلاغه»دیده می شود و سرانجام هم بدست یکی از همین قماش مردم شربت شهادت نوشید به طوری که«مقدسین نهروان»در تاریخ ضرب المثل شده اند.»باری در تمام مدتی که امام خمینی در تبعید بودند استاد مطهری ارتباط خود را با امام حفظ کرده بودند و بارزترین نمایندهء طرز تفکر امام در ایران به شمار می رفتند.در سال 1355 استاد شهدی توانستند علی رغم مشکلات بسیار خود را به نجف رسانده و به دیدار امام نائل گردند و با ایشان دربارهء وضعیت حوزهء علمیهء قم و نیز مسائل نهضت اسلامی تبادل نظر نمایند. به طور کلی میان ایشان و امام-رحمة الله علیه-همواره مکاتبهء خصوصی برقرار بود که تعدادی از نامه ها هم اکنون در دست است.از حوادث دیگر سال 55 در زندگانی استاد مطهری،بنیانگذاری«جامعهء روحانیت مبارزه تهران»با همکاری چند تن از دوستان روحانی است.استاد احساس کرده بودند که مانند این تشکیلات باید در روحانیت شهرستانها نیز ایجاد شود.پس از شهادت آیة الله حاج سید مصطفی خمینی و آغاز دورهء جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور فعال و به عنوان بازوی توانای امام خمینی در داخل کشور در پیشبرد این نهضت الهی تلاش می کرد.همین ارتباط استاد شهید-که نمایندهء تفکر امام خمینی در ایران بود-با سایر مراجع را باید از نقاط قوت آن روز نهضت اسلامی دانست و اگر این ارتباط نبود،کار در اوایل نهضت اندکی سخت تر می بود.نقش استاد مطهری در هماهنگ کردن سایر مراجع با نهضت امام خمینی و تشویق و تشجیع آنها به صدور اعلامیه و مخصوصا نقش نامرئی استاد شهید در حوادث 29 بهمن تبریز(چهلم شهدای قم)از مسائلی است که تاکنون پوشیده مانده است.صدور اعلامیهء چهلم شهدای قم که تأثیر فراوانی در قیام 29 بهمن تبریز داشت به تحریک مستقیم استاد شهید مطهری بوده و به قولی متن آن توسط استاد نگارش یافته بود.توجه استاد به سایر مراجع،مخصوصا از این جهت که در آن زمان تفکری مطرح بود مبنی بر اینکه روحانیت در ذات خود و به حسب طبقهء اجتماعی خویش انقلابی نیست و هرگاه انقلابی شده کاسه ای زیر نیم کاسه بوده برای استثمار، بیشتر توده ها و امام خمینی در میان روحانیت یک استثناست و این تفکر متأثر از مارکسیسم بود.به همین جهت در کتاب «نهضت های اسلامی در صد سالهء اخیر»در بخش«رهبری نهضت»استاد شهید از سایر مراجع نیز تجلیل به عمل می آوردند،تا هم نقش آنها نادیده گرفته نشود و هم بیش از پیش با رهبری حضرت امام هماهنگ شوند و در همان زمان از سوی برخی انقلابیون مورد اعتراض قرار گرفتند.این از نکاتی است که درجهء

صفحه 5/5


حکمت و ژرف بینی استاد را نشان می دهد.می توان ادعا کرد که هیچ کسی نیز به اندازهء ایشان عاشق امام نبود ولی چون مصلحت نهضت را چنین تشخیص می دادند،هیچ گاه مانند انقلابیون تازه از راه رسیده و خام،سایر مراجع را تحقیر نکردند بلکه تلاش داشتند که آنها به بازی گرفته شوند.در آن ایام که مردم مسلمان وارد نهضت شده بودند و رهبری روحانیت و در رأس آن امام خمینی- رحمة الله علیه-تثبیت شده بود،گروههای چپ که قافیه را باخته بودند،به فکر افتادند که از قافله عقب نمانند و خود را به نوعی در نهضت شریک قلمداد کنند. لذا هفته ای را به عنوان هفته همبستگی اعلام کردند و منظورشان همبستگی گروه های مسلمان و غیرمسلمان در نهضت موجود و در نتیجه دخالت دادن خود در رهبری نهضت بود.همایشی در دانشگاه صنعتی شریف با نام همبستگی تشکیل داد.و از جناحهای مختلف سخنران دعوت کردند.از جناح اسلامی نیز چند نفری را دعوت کرده بودند.دانشجویان و برخی شاگردان استاد که از اهداف آنها مطلع بودند نزد استاد شهید آمده و با اظهار اینکه افرادی که از جناح اسلامی دعوت شده اند چندان قوی نیستند و احیانا خود انحراف فکری دارند ممکن است نتوانند حق مطلب را ادا کنند،ایشان را دعوت به سخنرانی نمودند.استاد ابتدا به دلیل مشغلهء زیاد نپذیرفتند ولی با اصرار فراوان آنها سرانجام این دعوت را اجابت نمودند.هنگامی که استاد شهید در آن مجمع به عنوان سخنران پشت تریبون قرار گرفتند برخی از شرکت کنندگان چپ گرا به عنوان اعتراض جلسه را ترک کردند،استاد در آن جلسه ضمن تأکید بر رهبری بلامنازع امام به طور ضمنی فهماندند که اتحاد جناح عظیم اسلامی با جناح مارکسیستی امکان پذیر نبوده و از نظر اسلام مردود است.به این ترتیب تمام رشته های چپگرایان در چند روز قبل همایش پنبه شد پس از سخنرانی استاد تظاهرات عظیمی از طرف دانشجویان مسلمان در صحن دانشگاه به حمایت از رهبری امام برپا گردید و آن همایش برای همیشه تعطیل شد.باری استاد مطهری برای تبادل نظر دربارهء مسائل مربوط به انقلاب اسلامی با حضرت امام، چند ماه قبل از پیروزی نهضت به پاریس سفر کردند و با ایشان ملاقات نمودند.در همین سفر بود که استاد شهید از سوی امام-رحمة الله علیه-مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی گردیدند و غیر از چند نفر که عضویت آنها در همان جا مورد تأیید امام بود بقیهء افراد شورا بعد از مراجعت استاد به تهران تعیین و به امام پیشنهاد و از سوی ایشان پذیرفته شدند و بعدا موجودیت«شورای انقلاب اسلامی»از سوی حضرت امام در مراسمی که در دانشگاه تهران با حضور مردم برقرار بود اعلام گردید. زمانی که دولت بختیار مانع ورود حضرت امام به کشور شده بود،استاد مطهری در صف مقدم روحانیون در راه تحصن در دانشگاه تهران حضور داشت و محل تحصن و شاید اصل طرح تحصن روحانیون نیز به پیشنهاد ایشان بوده است. هنگامی که هواپیمای حامل امام خمینی در فرودگاه تهران به زمین نشست، حضرت امام قبل از پیاده شدن از هواپیما استاد مطهری را خواستند و پس از آنکه کاملا از اوضاع و احوال کشور آگاه شدند و در جریان برنامه ها قرار گرفتند،از هواپیما پیاده شدند و این نشانهء اعتماد فروانی است که امام به استاد داشتند. حضرت امام در روزهای اول ورود به ایران در مدرسه رفاه سکونت داشتند ولی از آنجا که این مدرسه زمانی پایگاه هواداران«منافقین»بود و در آن زمان نیز افرادی که گرایشهایی به آن سازمان داشتند،در این مدرسه وجود داشتند و ممکن بود از این قضیه سوء استفاده شود،استاد مطهری پیشنهاد کردند که حضرت امام به مدرسهء علوی منتقل شوند که این کار علی رغم مخالفت برخی افراد انجام شد. به هرحال انقلاب اسلامی ایران در روز 22 بهمن سال 57 پیروز شد.اولین جمله گویندهء رادیو این بود که«این صدای انقلاب ایران است».استاد مطهری برآشفت که باید بگویند«انقلاب اسلامی».نظیر این مطلب دربارهء حضرت امام نیز نقل شده است که ایشان نیز همین حساسیت را نشان داده اند.استاد شهید در تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز نقش اساسی داشتند و وجود چنین نهادی را خصوصا با توجه به وجود گروهکهای مسلح ضد انقلاب،ضروری و فوری می دانستند.همچنین برای مقابله با«سازمان مجاهدین خلق ایران»(منافقین)پیشنهاد کردند که گروههای هفتگانه مسلحی که خط فکری درستی داشتند،تحت نام«سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی»متحد شوند.مقدمات این اتحاد فراهم می شد که استاد به شهادت رسیدند و البته این اتحاد پس از چندی انجام شد و طبعا بدون حضور و هدایت های استاد مطهری-حضرت امام چنان به ایشان از نظر فکری و علمی اعتقاد داشتند که بعد از انتصاب قطب زاده به مدیریت«صدا و سیما»به وی دستور دادند که تمام کارهایت باید تحت نظر آقای مطهری باشد.
از دیگر مسائل قابل ذکر این است که استاد مطهری با تشکیل«حزب جمهوری اسلامی»به این صورت که مؤسسین آن روحانیون باشند،چندان موافق نبودند و ظاهرا آن را موجب تفرقهء روحانیون و تقسیم آنها به روحانیون حزبی و غیرحزبی می دانستند.حضرت امام نیز ابتدا موافق نبودند ولی بعد از اصرار مؤسسین موافقت کردند و البته استاد شهید پس از تأسیس حزب از آن حمایت می کردند و به افراد توصیه می کردند که عضو آن شوند.بعد از تشکیل حزب جمهوری اسلامی استاد به سران محترم آن فرموده بودند:«اگر این کار را برای خدا کرده اید بسیار خوب ولی اگر برای کسب قدرت باشد ارزشی ندارد.»
باری استاد مطهری در روز سه شنبه 11 اردیبهشت 1358 ساعت ده و بیست دقیقهء شب توسط گروه تروریست فرقان به شهادت رسید و رهبر و مردم در ماتمی عظیم فرو رفتند.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی