پردیس علم

حوزه تمدن ساز و طلبه آرمانی ذیل نگاه استاد شهید مطهری (ره)

پردیس علم

حوزه تمدن ساز و طلبه آرمانی ذیل نگاه استاد شهید مطهری (ره)

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۰ آذر ۹۷، ۱۲:۰۵ - نگار جهانشاهی
    عالی

يكشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۸:۲۳ ق.ظ

۰

_________________________________________________________

شهید مطهری در سخنرانی ای که در کتاب ده گفتار به چاپ رسیده است، نکات ضعف و قوت حوزه های علمیه زمان خود را بر می شمارند که قابل توجه است. با توجه که بسیاری از آنها هنوز هم گریبانگیر ما هست، در دو پست به توضیح آن می پردازیم:

______________________________ 


مزایای حوزه علمیه

 

بررسی مزیت ها و نقاط قوت حوزه علمیه فایده اش شناختی است که برای حفظ آن مزایا کمک خواهد کرد و از این باب لازم است. و لذل ما در ابتدای تحقیق این مزایا را بر می شمریم:

«محیط حوزه هاى علوم دینى , محیط صفا و صمیمیت  و اخلاص و معنویت  است.

امتیازى که طلاب  براى یکدیگر مى شناسند , جز امتیاز علمى و تقوائى نیست.

در میان طلاب  , فقیر و غنی، دهاتى و شهرى، بچه عمله و تاجر زاده و آقازاده هست، در قدیم از طبقات اشراف و شاهزادگان هم بودند، اما همه چیز ارزش خود را از دست مى دهد و تنها امتیازات تحصیلى و معنوى است که احترام طلاب را نسبت به یک  فرد بخصوص جلب  مى کند و ارزش او را در نظر آنها بالا مى برد.

محیط حوزه هاى علوم دینى محیط زهد و قناعت  است، از اسراف  و عیاشى و مجالس شب نشینى که در سایر طبقات است و احیاناً دانشجویان غیر رشته علوم دینى در آن مجالس شرکت  مى کنند، خبرى نیست، و حتى اندیشه اینگونه امور نیز در دماغ یک  محصل دینى پیدا نمى شود , و اگر کسى کوچکترین تمایلى به این امور نشان بدهد سقوطش قطعى است. رویهمرفته، طلاب، مردمى قانع و کم خرجند و تحمیلى بر بودجه مردم به شمار نمى روند.

روابط استاد و شاگرد در میان طلاب، صمیمى و احترام آمیز است. شاگردان، احترام استادان خود را در حضور و غیاب با کمال ادب رعایت مى کنند و حتى بعد از فوت آنها همواره آنها را به نیکى و دعاى خیر یاد مى کنند.

عادت طلاب بر اینست که روى درسى که از استاد مى گیرند بعد خودشان فکر کنند. لذا درس خود را از روى کتاب  مطالعه مى کنند. به علاوه بعد با یکى از همدرسهاى خود آن درسها را مباحثه مى کنند. در درسهاى عالى آنچه را از استاد در مجلس درس فرا مى گیرند به ذهن مى سپارند و شب  مى نویسند. بناء طلاب  بر حفظ کردن و طوطى وارى یاد گرفتن نیست چنانکه عادت معمول محصلین جدید است، بر تعمق و تفکر و تجزیه و تحلیل است. و چون حق تدریس، انحصارى نیست و انتخاب  استاد با خود شاگردان است، براى هرکسى که استعدادى داشته باشد میسر است که کتابهاى پائین تر را تدریس کند. از اینرو یک نفر دانشجوى دینى در عین حال که دانشجو است و درس مى خواند، ممکن است تدریس هم بکند.

امتیاز متد تحصیلى طلاب  نسبت  به سایر متدها همین است  که طلاب، درسى را که از استاد فرا مى گیرند، دقیقاً مطالعه مى کنند و سپس مباحثه مى کنند و مى نویسند و در همان حال دروس دیگر را تدریس مى کنند. این جهات  سبب مى شود که طلاب در حدود تحصیلات خود عمیق مى گردند.

هدف  طلاب  تحصیل دانشنامه نیست . نمرات  استاد معرف  مقام شاگرد نیست. مجالس مباحثه، و اشکال و ایراد شاگرد در حوزه تدریس استاد و حوزه تدریس خود او، و توجه قهرى استادان و طلاب  پائین تر، بهترین معرف یک دانشجوى علوم دینى است.

طلاب  علوم دینیه مقامات تدریسى و استادى را خیلى به طور طبیعى طى مى کنند. تعیین استاد انتخابى است نه انتصابى.»[1]

از آنجایی که مسئله اصلی این تحقیق نواقص و آسیب های روحانیت و حوزه های علمیه است نه مزایای آن ما کمتر به مزایا می پردازیم اما یک نکته مهم قابل ذکر است و آن اینکه برخی از این مزایا در حال حاضر کمتر وجود دارد و کمرنگ شده است. و از مزیت و نقطه قوت تبدیل به آسیب و نقطه ضعف شده است. ولذا آن ها در بخش نواقص مورد بررسی خواهیم داد. برخی از این موارد ذیلاً می آید:

شهید مطهری در زمان خویش ساده زیستی و قناعت را یکی از مزایا بر می شمرد اما به نظر می رسد یکی از آفات در این قشر در زمان کنونی البته نه در عموم، گرایش به رفاه طلبی و زندگی تجلاتی است که به گفته بزرگان دین از بزرگترین علل سقوط روحانیون است.

همچنین عدم مدرک گرایی در حوزه در نظر مطهری مزیتی دیگر است که این مورد را نیز امروزه باید در فهرست معایب و مشکلات نظام آموزشی حوزه بررسی کرد.

ضعف علمی و عدم پاسخگویی به مسائل مطروحه از مشکلات مشهود و محسوس حوزه ها است و نظام آموزشی معطوف به حل این معضل نیست.

 

 

 

نواقص حوزه علمیه

 

مرحوم مطهری نواقصی را بیان کرده که ما سعی می کنیم تا آنها را در یک دسته بندی و تقسیم جامع ارائه کنیم:

 

  • مواد تحصیلی و مشکلات مربوط به آموزش

یکی از مهمترین مسائل در حوزه های علمیه و بارزترین آنها مسئله آموزش علمی است. قوام حوزه ها به علم آموزی و تدریس و قوت علمی است و به همان نسبت ضعف در اصل آن و شیوه اجرای آن و دیگر جوانب امر موجب نقصان نظام حوزه است. یکی از مشکلات مهم در این موضوع مسئله محدودیت رشته های تحصیلی است که سبب می شود تا خروجی حوزه ها هم محدود باشد و طلاب نتوانند پاسخگوی مسائل متعدد روز باشند. متاسفانه یک تحقیق میدانی بیان خواهد کرد که بیش از همه چیز به فقه و آنهم به بخش خاصی از آن در حوزه ها اهمیت داده می شود و بخشهای دیگر و رشته های دیگر مغفول و کمتر مورد توجه قرار گرفته اند:

«رشته هاى تحصیلى علوم دینیه اخیراً بسیار به محدودیت  گرائیده و همه رشته ها در فقاهت  هضم شده و خود رشته فقه هم در مجرائى افتاده که از صد سال پیش به این طرف  از تکامل باز ایستاده است.»[2]

«در گذشته حوزه هاى علمى و روحانى ما از لحاظ رشته هاى مختلف  علوم از تفسیر و تاریخ و حدیث  و فقه و اصول و فلسفه و کلام و ادبیات  و حتى طب  و ریاضى، جامع و متنوع بود و در دوره هاى اخیر تدریجا به محدودیت  گرائیده است  و به اصطلاح در گذشته به صورت  جامع و دانشگاه بود و اخیراً به صورت  کلیه و دانشکده فقه درآمده و سایر رشته ها از رسمیت  افتاده است.»[3]

مسئله دیگر این است که دین مدعی اداره بشر و جامعه است و روحانیون به عنوان دین شناس و اسلام شناس و نماینده مذهب متکفل تفقه در دین و ارائه نظر از جانب شرع مقدس می باشند و از این جهت حتماً بایستی پیش بینی این امر در مواد تحصیلی و آموزشی حوزه ها شود و مسائل آن مطابق با نیازهای روز جامعه باشد. تجربه نشان داده است آنگاه که حوزه ها این مسئله را رعایت کرده اند امور دینی در جامعه پیشرفت کرده و آنگاه که غافل مانده اند امر دین با رکود مواجه شده است. شهید مطهری این انتقاد را بیان و می فرمایند که :« برنامه هاى تحصیلى ما مطابق احتیاجات  تنظیم نمى شود.»[4]

موضوع مهم دیگر در ذیل موضوع آموزش متد و روش غلط در آموزش است که بعضاً تمام زحمات را هدر می دهد. شهید مطهری معتقد است که برخی نقاط قوت دیگر در نظام آموزشی باعث جبران ضعف ها است، مثل مطالعه و مباحثه . والی به هر حال رفع ضعف ها این بهره بری را مضاغف می کند. مرحوم مطهری این اشکال را در غالب یک مثال ملموس بیان می کند:

«در حوزه هاى علوم دینى ادبیات  عرب  خوانده مى شود , اما با متد غلطى . نتیجه طلاب  علوم دینى پس از سالها تحصیل ادبیات  عرب  با آنکه قواعد زبان عرب  را یاد مى گیرند خود زبان عرب  را یاد نمى گیرند، نه مى توانند با آن تکلم کنند و نه مى توانند از عربى فصیح استفاده کنند یا به عربى فصیح بنویسند.»[5]

یک مصداق دیگر در متد و روش آموزش که امروز در مهمترین و قوی ترن نهادهای آموزشی لحاظ می شوند و خصوصا در حوزه های علمیه بسیار می تواند تاثیر گذار باشد توجا به توان و استعداد دانش پژوه است که ثمره آموزش را به حداکثر خواهد رساند:

«طلاب  استعداد یابى نمى شوند و در نتیجه ممکن است  کسى که استعداد فقاهت یا فلسفه یا کلام یا ادبیات  یا تاریخ یا تفسیر و غیره دارد، در غیر رشته اى که استعداد دارد بیفتد و استفاده کامل از وجودش نشود.»[6]

مساله دیگر افراط در برخی روش ها و عملکردها است که باعث فاصله گرفتن طلاب از فضای واقعی جامعه می شود:

«افراط در مباحثه و شیوع علم اصول در عین اینکه یک نوع قدرت و هوشیارى در اندیشه طلاب ایجاد مى کند یک نقص دارد، و آن اینست که طرز تفکر طلاب را از واقع بینى در مسائل اجتماعى دور مى کند، و به واسطه اینکه حتى منطق تعقلى ارسطوئى نیز به قدر کافى تحصیل و تدریس نمى شود، روش فکرى طلاب بیشتر جنبه جدلى و بحثى دارد. و این بزرگترین عاملى است که سبب مى شود طلاب در مسائل اجتماعى واقع بینى نداشته باشند.»[7]

 

·   عوام زدگی

اشکال عمده دیگر موضوع عوام زدگی است. شهید مطهری به این عنوان عنایت ویژه دارد!

«آفتى که جامعه روحانیت  ما را فلج کرده و از پا درآورده است «عوام زدگى» است  . عوام زدگى از سیل زدگى , زلزله زدگى , مار و عقرب  زدگى بالاتر است[8]

 و برای فهم و درک میزان اهمیت این اشکال و معضل حتماً توجه به توضیحات ذیل آن لازم است و صرف خواندن تیتر کفایت نمی کند. در کل دو مشکل از میان دیگر مشکلات، در این تحقیق بیش از بقیه مورد توجه است. یکی عوام زدگی و یکی مساله مالی. در آخر بحث به علت تقدم و اهمیت بیشتر این دو علت و مبنایی بودن این دو اشاره خواهیم کرد.

در یک استدلال ساده و قابل فهم می گوئیم که عوام زدگی اگر در روحانیت وجود داشته باعث خواهد شد تا روحانیت به جای آنکه در پی حق و عمل به آموزه های حقیقی الهی باشد، در پی مردم عوام باشد. و به جای آنکه کلام خدا را در نظر بگیرد و برای مردم بیان کند آنچه را که مردم عوام می پسندد در نظر بگیرد و برای دیگران بیان کند.

اثر این مسله آن است که هیچ گاه اصلاح و پیشرفت صورت نخواهد گرفت. حرف جدید بیان نخواهد شد و باب انحراف و تحریف و بدعت و تغییر و تبدیل مفاهیم دینی باز خواهد شد:

«روحانیت  ما در اثر آفت  عوام زدگى نمى تواند چنانکه باید , پیشرو باشد و از جلو قافله حرکت  کند و به معنى صحیح کلمه , هادى قافله باشد , مجبور است  در عقب  قافله حرکت  کند. خاصیت عوام اینست  که همیشه با گذشته و آنچه به آن خو گرفته پیمان بسته است، حق و باطل را تمیز نمى دهد. عوام هر تازه اى را بدعت  یا هوا و هوس مى خواند , ناموس خلقت و مقتضاى فطرت  و طبیعت را نمى شناسد، از این رو با هر نوى مخالفت مى کند و همیشه طرفدار حفظ وضع موجود است.»[9]

از نظر شهید مطهری عوام زدگی منشاء مشکلات و معضلات بزرگ و مهم و بسیار خطرناکی است که از جمله آن کتمان حقایق و عدم اصلاح و اتخاذ روش و منش غیر عقلایی است:

«حکومت  عوام، منشأ رواج فراوان ریا و مجامله و تظاهر و کتمان حقایق و آرایش قیافه و پرداختن به هیکل و شیوع عناوین و القاب  بالا بلند در جامعه روحانیت  ما شده که در دنیا بى نظیر است. حکومت  عوام است  که آزاد مردان و اصلاح طلبان روحانیت  ما را دلخون کرده و مى کند.»[10]

«روحانیت عوام زده ما چاره اى ندارد از اینکه آنگاه که مسئله اى اجتماعى مى خواهد عنوان کند، به دنبال مسائل سطحى و غیر اصولى برود و از مسائل اصولى صرف  نظر کند، و یا طورى نسبت به این مسائل اظهار نظر کند که با کمال تأسف  علامت  تأخر و منسوخیت  اسلام به شمار رود و وسیله به دست دشمنان اسلام بدهد.»[11]

همچنین عوام زدگی مانع ارائه درست اسلام و تحقق هدف اصلی و کارویژه نهایی حوزه های علمیه است چراکه در اثر این آفت آنها که حرف حق را در این راه می دانند سکوت کرده و موفق طبع دیگران حرکت می کنند:

«افسوس که این آفت عظیم دست و پاها را بسته است و اگر نه کاملا روشن مى شد که اسلام در هر عصر و زمانى واقعا تازه است... معلوم مى شد که حتى عمیق ترین سیستمهاى اجتماعى قرن ما قادر نیست با آنچه اسلام آورده رقابت کند.

روحانیت عوام زده ما چاره اى ندارد از اینکه همواره سکوت را بر منطق , سکوت را بر تحرک، نفى را بر اثبات ترجیح دهد، زیرا موافق طبیعت عوام است.»[12]

البته باید ذکر کرد که شهید مطهری پس از بیان اهمیت بیش از بقیه این دو مقوله عوام زدگی را معلول نظام مالی می داند:

«در حال حاضر جریان سهم امام شبیه اینست  که فى المثل دولت  مالیاتى براى تأمین زندگى فرهنگیان وضع کند و خود آنها را مأمور کند که با جلب  نظر و تحبیب  مردم این بودجه را وصول کنند و هرکس به هر اندازه مى تواند از مردم بگیرد، لکن وجدانا موظف  است  که زائد بر احتیاجات  شخصى خود را به دیگران بدهد. بدیهى است که در این صورت  وضع فرهنگ و تعلیم و تربیت به چه شکلى در مى آید. آن معلمین بچه ها را آنطور تعلیم و تربیت مى کنند که پسند خاطر اولیاء اطفال که نوعا عوام هستند باشد. این طرز عمل سبب  مى شود که عوامفریبان آنها جلو بیفتند و صاحبنظران و اصلاح طلبان فرهنگى حذف  شوند، بازار ریاکارى و مجامله و کتمان حقایق و ظاهرسازى و بالاخره همه معایبى که با جلب  عوام بستگى دارد در میان آنها رائج گردد. این طرز عمل سبب مى شود که معلم به اولیاء اطفال به چشم یک «مستغل»بنگرد و همه تدابیرى که یک صاحب ملک یا صاحب  کارخانه اى در بهره بردارى براى سود بیشتر به کار مى برد او در مورد اولیاء اطفال به کار ببرد. هم مفاسد جلب عوام پیدا خواهد شد از قبیل ریا و ظاهرسازى و کتمان حقایق و گدا مسلکى، و هم مفاسد تقسیم نشدن عادلانه ثروت  از قبیل کینه ها و دشمنیها و عقده ها و بدبینى ها.

بودجه روحانیت  ما عینا چنین حالتى را دارد.»[13]

 

 

  • مسئله مالی

اساسی ترین مسئله و آسیب حوزه های علمیه و روحانیت مسئله مالی است. «مهمترین نقصى که در دستگاه رهبرى دینى ما فعلا به وجود آمده مربوط به بودجه و معاش و نظام مالى و طرز ارتزاق روحانیین است.»[14] از نظر شهید مطهری صحت و سلامت این ماده می تواند والاترین قدرت را به روحانیت اعطا کند و مشکلات دیگر را حل کند: «این ماده بهترین ضامن قدرت  و استقلال سازمان روحانیت  است.»[15] «اگر به خواست خدا مشکل مالى سازمان روحانیت  ما حل گردد سایر نواقص به دنبال آن حل خواهد شد.»[16]

و نقصان و ضعف آن نیز میتواند علت العلل دیگر مشکلات و ام الفساد باشد:

«علت  اصلى و اساسى نواقص و مشکلات روحانیت، نظام مالى و طرز ارتزاق روحانیین است.»[17]

اما سئوال این است که منظور از مسئله مالی روحانیت چیست؟ آیا اساساً وجود آن غلط است یا اینکه شیوه اعمال آن به طرز صحیحی نیست و یا اینکه مشکلات جنبی در آن وجود دارد؟

دو مسئله مد نظر است؛ اتکاء بودجه به مردم و سازمان نداشتن بودجه:

«مقصود سنت و روشى است که تدریجا در طرز اجراء و استفاده از این ماده معمول شده و به دستگاه روحانیت  ما سازمان مخصوصى داده و در نتیجه، این طرز سازمان، منشأ مشکلات و نواقص فراوانى شده است.»[18]

خلاصه آنچه که در مطهری در این زمینه است این است که وجوه مالی روحانیت از دست مردم می رسد و لذا روحانیت در عملکرد خود طوری عمل می کند که این منبع قطع نشود و به عبارتی مردم را راضی نگه می دارد و عوام زدگی روحانیت از اینجا کلید می خورد. و از این جهت و با لحاظ این وابتگی یک روحانی و زعیم دینی هر اندازه هم که اصلاح طلب و رشن بین و مخلص باشد نمی تواند قدم بزرگی بردارد چرا که ناچار است سلیقه عوام را رعایت کند و حریت و آزادی در اندیشه و عمل نخواهد داشت. از نظر شهید مطهری توده مردم معمولا معتقد و با ایمان هستند ولی با جاهل و منحط و بی خبر هستند و با اصلاحات مخالفند.[19]

«به نظر ما صرف  اتکاء بودجه روحانیت  ایران به عقیده مردم سبب  ضعف  آن نشده است، بلکه سازمان نداشتن این بودجه سبب  این نقص بزرگ  شده است.»[20]

 

  • بی نظم و انضباطی و بی برنامگی

بی نظمی اشکال دیگری است که مورد توجه شهید مطهری است:

«تأثیر و اهمیت  سازمان و تشکیلات  و رژیم اجتماعى از تأثیر و اهمیت  زعماء بیشتر است، در درجه اول باید درباره سازمان صالح اندیشید و در درجه دوم درباره زعماء صالح.  اگر نظام، صالح بود کمتر فرد ناصالح قدرت  تخطى دارد و اگر ناصالح بود فرد صالح کمتر قدرت عمل و اجراء منویات خود را پیدا مى کند و احیانا منویات  و افکار خود را مى بازد و همرنگ سازمان مى شود.»[21]

 

·        حریت و آزاداندیشی، نبود جنبش برای اصلاح گری

مشکل دیگر ترجیح سکوت و سکون بر اقدام و حرکت است. و ذکر خواهد شد که سبب این مشکل، عوام زدگی و مسئله سازمان روحانیت است و حل این معضل وابسته به خروج از عوام زدگی و رفع مشکل مالی است.

«زعماء صالح و روشنفکر ما همینکه در رأس کارها قرار مى گیرند قدرت  اصلاح از آنها سلب  مى گردد و مثل اینست که اندیشه هاى قبلى خود را فراموش مى کنند.»[22]

«شخصیتهاى برجسته ما همینکه روى کار مى آیند از انجام منویات  خود عاجزند؟ و با اینکه خون دل مى خورند و اندیشه اصلاح را همواره در دل مى پرورانند در عمل قدرت  اجرا ندارند[23]

«علماء و فضلاء ما همینکه معروف و مشهور شدند اگر معلومات دیگرى غیر از فقه و اصول دارند روى آنها را مى پوشانند و منکر آنها مى شوند.»[24]

«در محیط روحانى ما سکوت و سکون و تماوت  و مرده وشى بر منطق و تحرک  و زنده صفتى ترجیح دارد. چرا حریت  فکر و عقیده در میان ما کمتر وجود دارد؟»[25]

 

  • نبود همکاری و همفکری، نداشتن روحیه تقسیم کار

«در دنیاى امروز دیگر فکر فرد و عمل فرد ارزش ندارد , از تک  روى کارى ساخته نیست، علماء و دانشمندان هر رشته دائما مشغول تبادل نظر با یکدیگرند، محصول فکر و اندیشه خود را در اختیار سایر اهل نظر قرار مى دهند. حتى علماء قاره اى با علماء قاره دیگر همفکرى و همکارى مى کنند. در نتیجه این همکاریها و همفکریها و تبادل نظرها بین طراز اول ها اگر نظریه مفید و صحیحى پیدا شود زودتر منتشر مى شود و جا باز مى کند و اگر نظریه باطلى پیدا شود زودتر بطلانش روشن مى شود و محو مى گردد، دیگر سالها شاگردان آن صاحبنظر در اشتباه باقى نمى مانند.

متأسفانه در میان ما هنوز نه تقسیم کار و تخصص پیدا شده، نه همکارى و نه همفکرى، و بدیهى است  که با این وضع انتظار ترقى، و حل مشکلات نمى توان داشت.»[26]

 

  • غلط بودن فکر دینی و مرده بودن فکر دینی

غلط بودن فکر دینی از منظر استاد مطهری یعنی برداشت نادرست از دین و عدم در روح دین. یعنی فهم غلط از مفاهیم و مولفه های دینی. ایشان تذکر می دهد که ما قبل از اصلاح جامعه باید به فکر اصلاح تفکر غلط خودمان باشیم:

«فکر دینى ما باید اصلاح بشود. تفکر ما درباره دین غلط است غلط. به جرأت مى گویم از چهارتا مسأله فروع، آن هم در عبادات، چند تائى هم از معاملات، از اینها که بگذریم دیگر فکر درستى ما درباره دین نداریم، نه در این منبرها و در این خطابه ها مى گوئیم و نه در این کتابها و روزنامه ها و مقاله ها مى نویسیم، و نه فکر مى کنیم. ما قبل از اینکه بخواهیم درباره دیگران فکر کنیم که آنها مسلمان شوند باید درباره خود فکر کنیم. چراغى که به خانه رواست  به مسجد حرام است. نمى خواهم تخطئه بکنم که چرا مبلغ به خارج فرستادند. البته کار صحیحى است، بسیار کار خوبى است. شاید در آنجا مسلمان واقعى درست  بشود و بعد نمونه شوند براى ما. ولى آنچه که واجبتر است توجه و تنبه است به اینکه ما مسلمانهائى هستیم که فکرمان درباره اسلام غلط است.»[27]

 

  • دوری از قرآن

«ما امروز از این نسل گله داریم که چرا با قرآن آشنا نیست ؟ چرا در مدرسه ها قرآن یاد نمى گیرند، حتى به دانشگاه هم که مى روند از خواندن قرآن عاجزند؟ البته جاى تأسف  است  که اینطور است. اما باید از خودمان بپرسیم ما تاکنون چه اقدامى در این راه کرده ایم؟ ... عجبا که خود نسل قدیم قرآن را متروک  و مهجور کرده , آنوقت  از نسل جدید گله دارد که چرا با قرآن آشنا نیست! قرآن در میان خود ما مهجور است  و توقع داریم نسل جدید به قرآن بچسبد[28]

دوری از قرآن و مانوس نبودن با آن و در نتیجه عدم فهم صحیح آن، مهجوریت تفسیر ضعف عمده دیگر است که البته این مشکل تنها با سازماندهی حل نمی شود و اهتمام و اعتنای فردی می طلبد. شهید مطهری با ذکر مثالی سعی در اثبات ملموس این واقعیت دارد:

« الان ثابت  مى کنم که چگونه قرآن در میان خود ما مهجور است. اگر کسى علمش علم قرآن باشد یعنى در قرآن زیاد تدبر کرده باشد، تفسیر قرآن را کاملا بداند، این آدم چقدر در میان ما احترام دارد؟ هیچ. اما اگر کسى «کفایه» آخوند ملا کاظم خراسانى را بداند یک  شخص محترم و با شخصیتى شمرده مى شود. پس قرآن در میان خود ما مهجور است  و در نتیجه همین اعراض از قرآن است که به این بدبختى و نکبت گرفتار شده ایم.»[29]

باز هم استاد این مسئله را مرتبط با عوام زدگی و عدم استقلال می دانند که باعث اهمیت بیش از حد به فقه و اصول و به حاشیه رفتن موارد مهمتری چون قرآن و تفسیر می شود:

«یکى از فضلاى خودمان در حدود یک ماه پیش مشرف  شده بود به عتبات، مى گفت  خدمت آیت الله خوئى سلمه الله تعالى رسیدم، به ایشان گفتم چرا شما درس تفسیرى که سابقًا داشتید ترک کردید؟ ایشان گفتند موانع و مشکلاتى هست در درس تفسیر. گفت من به ایشان گفتم: علامه طباطبائى در قم که به این کار ادامه دادند و بیشتر وقت خودشان را صرف  این کار کردند چطور شد؟ ایشان گفتند: آقاى طباطبائى «تضحیه» کرده اند. یعنى آقاى طباطبائى خودشان را قربانى کردند، از نظر شخصیت اجتماعى ساقط شدند. و راست  گفتند.

عجیب  است  که در حساسترین نقاط دینى ما اگر کسى عمر خود را صرف  قرآن بکند، به هزار سختى و مشکل دچار شود، از نان، از زندگى از شخصیت، از احترام، از همه چیز مى افتد و اما اگر عمر خود را صرف کتابهائى از قبیل کفایه بکند صاحب همه چیز مى شود. در نتیجه هزارها نفر پیدا مى شوند که کفایه را چهارلا بلدند، یعنى خودش را بلدند، رد کفایه را هم بلدند، ردِ ردِ او را هم بلدند، اما دو نفر پیدا نمى شود که قرآن را به درستى بداند! از هر کسى درباره یک آیه قرآن سؤال شود مى گوید باید به تفاسیر مراجعه شود. عجب تر اینکه این نسل که به قرآن اینطور عمل کرده از نسل جدید توقع دارد که قرآن را بخواند و قرآن را بفهمد و به آن عمل کند!»[30]

و این مطالبه کاذب از سوی عموم و تلقی نادرست آنها از فقه و اصول باعث گرایش روحانیون عوام زده به سمت تک بعدی شدن و عدم جامعیت و در نتیجه عدم پاسخگویی به دیگر مطالبات علمی و اعتقادی جامعه از سوی حوزه های علمیه می شود.

 

  • ضعف نظارت و گزینش

عدم وجود نظارت و ضعف آن یکی از مهمترین معضلات دستگاه و نظام روحانیت است که عواقب ناگواری همچون بدنامی عموم روحانیون را در پی داشته است. بدیهی است که اگر حوزه علمیه دارای یک سازمان منظم و تشکیلات قوی می بود، به راحتی می توانست نظارت قوی ای را هم اعمال کند. نظارت در تمام عرصه های مرتبط با روحانیت لازم است. البته شیوه اعمال آن بسیار مهم است و با وجود برخی شیوه ها باید گفت که نبود آن بهتر می نماید! در حال حاضر هر کسی به سادگی می تواند خود را نماینده حوزه علمیه معرفی و فعالیت کند:

«یکى از نواقص دستگاه روحانیت  آزادى بى حد و حصر لباس روحانیت  است. تدریجا روحانیین از لحاظ لباس با دیگران متفاوت شده اند و لباس مخصوص پیدا کرده اند همچنانکه سپاهیان و نظامیان و برخى اصناف دیگر نیز لباس مخصوص دارند.

در تشکیلات روحانى -برخلاف سایر تشکیلات- هر کسى بدون مانع و رادع مى تواند از لباس مخصوص آن استفاده کند. بسیار دیده شده مى شود که افرادى که نه علم دارند و نه ایمان، به منظور استفاده از مزایاى این لباس به این صورت در مى آیند و موجب آبروریزى مى گردند.»[31]

«چرا افراد بیکار و مزاحم و علف  هرزه در محیط مقدس روحانیت  زیاد است به طورى که یک  زعیم روحانى مجبور است براى آب دادن یک گل، خارها و علف هرزهائى را هم آب  بدهد؟»[32]

«طلاب  علوم دینیه کنکور ورودى ندارند و لذا ممکن است کسى که صلاحیت ورود در این مؤسسه مقدس را ندارد وارد شود»[33]

«بازار القاب و عناوین و ژست و قیافه و آراستن هیکل در میان ما اینقدر رایج است و روز به روز مع الاسف زیادتر و رایجتر مى گردد.»

«موجب  منتهاى تأسف است که مردم جلو چشم خود ببینند که اولاد و احفاد و حواشى برخى از مراجع تقلید بزرگ آنقدر از هرج و مرج و بى نظمیهاى بودجه روحانیت اختلاس مى کنند که سالهاى متمادى در کمال اسراف  خرج مى کنند و تمام نمى شود. آیا هیچ فکر کرده اید که این جریانها چقدر به عالم روحانیت  لطمه وارد آورده و مى آورد؟! یک  مشکل بزرگ جامعه روحانیت ما , وجود روحانى نمایانى است  که سا خته دستگاههائى هستند، آن دستگاهها به اینها قدرت مى دهند، بودجه هائى در اختیار اینها مى گذارند، اینها با زرنگى و یا تطمیع و یا وسائل دیگر عده دیگر را با خود موافق مى کنند و معنا همیشه به نفع آنها و بر ضرر مسلمانان در فعالیتند.»[34]

 

 


[1] . ده گفتار – مرتضی مطهری ص 284 تا 287

[2] . همان ص 288

[3] . همان ص 279 و 280

[4] .  همان ص 280

[5] . همان ص289

[6] . همان ص288

[7] . همان ص 289

[8] . همان ص 299

[9] . همان ص299

[10] . همان ص300

[11] . همان ص 299 و 300

[12] . همان ص 300

[13] . همان ص 304 و 305

[14] . همان ص 289

[15] . همان ص 281

[16] . همان ص 312

[17] . همان ص 289

[18] . همان ص 281

[19] . همان ص 298

[20] . همان ص 289

[21] . همان ص 281

[22] . همان ص 280

[23] . همان ص 303

[24] . همان ص 303

[25] . همان ص 304

[26] . همان ص 126

[27] . همان ص 147 و 148

[28] . همان ص 219

[29] . همان ص 219 و 220

[30] . همان ص 220 و 221

[31] . همان ص 288 و 289

[32] . همان ص 280

[33] . همان ص 288

[34] . همان ص 310


نوشته شده در  یکشنبه سی ام تیر ۱۳۸۷ساعت 21:52  توسط محمد بهرامی 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی