استاد شهید مطهری در باره تاثیر جهان بینی فقیه در فتوا و آرایش نظری خاص دارند و روی آن تاکید دارند و در جاهای مختلف بر این جهان بینی ها حتی اهل مسافرت بودن یک فقیه در فهم و فتوای او، تاثیرزیادی قائل است. در این باره می فرمایند:
استاد شهید مطهری در باره تاثیر جهان بینی فقیه در فتوا و آرایش نظری خاص دارند و روی آن تاکید دارند و در جاهای مختلف بر این جهان بینی ها حتی اهل مسافرت بودن یک فقیه در فهم و فتوای او، تاثیرزیادی قائل است. در این باره می فرمایند:
استاد
شهید مرتضی مطهری در روز 12 بهمن ماه 1298 هجری شمسی در قریهء فریمان در
خانواده ای از اهل علم و تقوا دیده به جهان گشود.در سنین کودکی به
مکتبخانه رفت و به فراگیری قرآن و دیگر تعلیمات ابتدائی پرداخت. در سیزده
سالگی(1311 هجری شمسی)به حوزهء علمیهء مشهد عزیمت نموده و تحصیل مقدمات
علوم دینی را آغاز می کند و به فراگیری صرف و نحو عربی، منطق،فقه و اصول می
پردازد و بیشتر هدف او این بود که این علوم بتوانند او را آمادهء بررسی
سخن فیلسوفان بزرگ نمایند.
خود آن متفکر شهید در این باره می گوید:
«تا
آنجا که من از تحولات روحی خودم به یاد دارم از سیزده سالگی این دغدغه
در من پیدا شد و حساسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کرده
بودم.-پرسشها البته متناسب با سطح فکری آن دوره-یکی پس از دیگری بر اندیشه
ام هجوم می آورد.در سالهای اول مهاجرت به قم
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج17 155 ماجراى دانشگاه شیراز ..... ص : 155
یادم هست در حدود هشت سال پیش در دانشگاه شیراز از من براى سخنرانى دعوت کرده بودند (انجمن اسلامى آنجا دعوت کرده بود). در آنجا استادها و حتى رئیس دانشگاه، همه بودند. یکى از استادهاى آنجا- که قبلًا طلبه بود و بعد رفت آمریکا تحصیل کرد و دکتر شد و آمد و واقعاً مرد فاضلى هم هست- مأمور شده بود که مرا معرفى کند. آمد پشت تریبون ایستاد (جلسه هم مثل همین جلسه خیلى پرجمعیت و باعظمت بود) یک مقدار معرفى کرد: من فلانى را مىشناسم، حوزه قم چنین، حوزه قم چنان و ... بعد در آخر سخنانش این جمله را گفت:
ایشان در کتاب علل گرایش به مادی گری برای تجدید چاپ کتاب برای هشتمین بار مقدمه بیان میکنند که در ضمن آن مقدمه سیر علمی خود را بیان میدارند تا برسند به اینکه چطور به افکار مادیین آشنایی پیدا کردند:
«تا آنجا که من از تحوّلات روحى خودم به یاد دارم از سنّ سیزده سالگى این دغدغه در من پیدا شد و حسّاسیت عجیبى نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کرده بودم. پرسشها- البتّه متناسب با سطح فکرى آن دوره- یکى پس از دیگرى بر اندیشهام هجوم مىآورد. در سالهاى اوّل مهاجرت به قم که هنوز از مقدّمات عربى فارغ نشده بودم، چنان در این اندیشهها غرق بودم که شدیداً میل به «تنهایى» در من پدید آمده بود. وجود هم حجره را تحمّل نمىکردم و حجره فوقانى عالى را به نیم حجرهاى دخمه مانند تبدیل کردم که تنها با اندیشههاى خودم بسر برم.
علوم و فرهنگ اسلامی و به طور کلی تمدن اسلامی تدریجاً رشد کرد و بالید و بارور شد، مانند هر موجود زنده که اول به صورت یک سلول پدید می آید و تدریجاً در اثر استعداد و مایه ی حیاتی که در آن سلول نهفته است رشد می کند و همراه با رشد خود قسمت قسمت و شاخه شاخه می شود و شکل می گیرد و بالاخره به صورت یک دستگاه متشکل در می آید.
جوشش و جنبش علمی مسلمین در نقطه ی معین و از موضوع معین و به وسیله ی شخص معین آغاز شد. اکنون ببینیم در چه نقطه و مکانی این کار آغاز گشت؟ و نخستین حوزه ی علمی مسلمین در کجا تشکیل شد؟ .